اويسا..... عشق و زندگي باباومامان

  اين اويسا خانومه كه حاضر شده(البته مامان از خواب بيدارش كرده وبه سختي حاضرش كرده)..........ديروز يعني 5 شنبه مامان يهو هوس كرد جوجوي نازشو ببره ددر هرچي هم بابا گفت وايسا من ميام با هم بريم قبول نكرد!!!!........خلاصه شما هم كه عاشق بيروني تا از در اومديم بيرون چشماتو گشاد كرده بودي و زل زده بودي به اسمون ......خيلييييييييييييييييي دوتايي بهمون خوش گذشت براي اولين تجربه عالييييي بود ..........توي 2 ساعتي كه بيرون بوديم اصلا اذيت نكردي و مث يه فرشته ناز بيرونو نگاه ميكردي عزيزم ..........                        ...

سلام ماماني قشنگم ..........(اين عبارتيه كه صبحها وقتي چشماي نازتو باز ميكني بهت ميگم) ........اولا از همه خاله هاي نازي كه براي اويسا نظر گذاشتن ممنونم مخصوصا از خاله مينا دوس جونم كه نينيهامون فقط 1 ساعت فرقشونه و تويه شب به دنيا اومدن........از همينجا هم محمد پرهام گلمو ميبوسم.....................              امروز واسه اويساي نازم سي دي بيبي انيشتين رو گرفتم و از ذوقم همون دقيقه گذاشتمش ........نميدوني چيكارميكردي عشقم!!!! دست و پا ميزدي و با صداي بلند اقون قاقون ميكردي ..........خلاصه خيلي هيجان زده شده بودي ......وتوي كريرت 1 ساعتي سرگرم بودي.. .خوشحالم كه اين چيزا واسه س...

سلام دخملي نازم.....بايد مامانو ببخشي اخه يادم رفت قد ووزن 2ماهگيتو برات بنويسم عشقم... قدت 59  وزنتم 5300  هزار ماشالا تو نمودار بچههاي تپلي بودي گلم ..........حالا ببينيم ماه 3 چقدي ميشي.........  راستي جمعه پيش عموپيمان از امريكا اومد و براي اولين بار تو خانواده عمورو ديدي دختر عموي كوچولوت شمارو خيليييييي دوس داره ولي چون همش 6 سالشه نميتونه شمارو بغل كنه    ..........تو هم بچههارو كلا دوس داري وبراشون دست وپا ميزني خب اينم عكس تو و رژينا                    اينم يه عكس ديگه      ...

سلام ماماني ...........بايد مامانو ببخشي كه دير وبلاگتو اپ ميكنم شما امروز 2ماه يك هفتت شده گلم ............و انقد شيرين شدي كه اسمتو گذاشتم  قندون!!!! مامانو كاملا ميشناسي و دلت نميخاد از بغل مامان بياي پايين ..........دوستت دارم 1000000000...تا       ا ينم عكس 2 ماهگيت     تازگيا خيلي به مامان ميخندي و دس و پا ميزني براي مامان عشقم!!!!!!   ...

سلام ........من بالاخره وقت کردم بیام وبلاگ جوجو رو بروز کنم ...اولين مسافرت اويسا فوق العاده بود وكلي بهمون خوش گذشت دخترگلم اصلا اذيت نكردو مثل هميشه اروم و صبور بود توي راه رفت كه كلا خواب بود اونجا هم با مامان ميخوابيدوبا مامان بيدار ميشد فكر كنم اكسيژن هوا حسابي غافلگيرش كرده بود   باباي بيچاره همش پشه بند اويسا دستش بود .... هروقت كه جوجو خوابش ميگرفت ميذاشتش  توي اون  ...........درختش هم همش يه ذره  بزرگ شده بود                                   ...

امروز شما دو ماهه شدي گلم ............مبارككككككككككككككككككككككك البته الان حوصله نداري ..واكسن زدي وخيليييييي گريه كردي الهي مامان بميره برات عزيزم.....ايشالا تبت بالا نره و زودي خوب بشي

ما بعد از ٥ سال زندگی عشقولانه     تصمیم گرفتیم ٣ نفر بشیم               بعد از یه تجربه نا موفق    مرداد ٨٩ اویسا اومد تو دل مامان وکلی بابا و مامانوخوشحال کرد من و بابا ی اویسا  ١١ ساله با همیم  با توجه به اینکه ما تقریبا از ١٢  سالگی من و ١٦ سالگی باباش با همیم!!!!  خیلی برای دوست و اشنا نینی دار شدن ما جالب بود  اونا حتی تصور نمیکردن ما با هم بمونیم چه برسه به اینکه اویسادار هم بشیم .........ما به سختی به هم رسیدیم و  اویسا ثمره عشق دست نیافتنی ماست ...........خلاصه کنم من متولد دی ٦٦  پژمان متولد دی ٦٣  و ما سال ٨٢ عقد...

سلام و خوشامد به همه کسایی که اومدن تا وبلاگ نینی گلمو ببینن اول از همه باید بگم اویسا ی نازم روز ٢٤ فروردین ٩٠  ساعت ٢٢:٢٠ شب قدم به این دنیا گذاشت و نقش افرین بهترین روز زندگی مامان و بابا شد اینم عکس اولین دقایق بعد از تولدش     وزنش موقع تولد    3.300    قد  51  دخترم در بيمارستان صارم و توسط دكتر زهرا نادري به دنيا اومد من زايمان خوبي داشتم و خيلي راحت زاييدم.........البته دخترم خيلي خانوم بود     ...